بررسی زمان مقیاس مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای از طریق تبدیل موجک
[ بازدید : 530 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
چکیده :
چکیده چپ¬گرایی با منش غالب خود، مارکسیسم، از جریان¬هایی بود که دنیای قرن بیستم و از جمله ایران را سال¬ها تحت¬تاثیر خود قرار داد. این جریان در بخش¬های مختلف کشور از جمله مشهد نفوذ کرده و امکان فعالیت یافت. در این رساله تلاش خواهد شد گروه¬های فعال چپ در مشهد طی سال¬های 1320 تا 1360 شناسایی شده و فعالیت و عملکردهای آنان در حوزه¬های مختلف تشریح شده و نسبت آن¬ها با مرکزیت این گروه¬ها مشخص شود. مخالفان چپ¬گرایی با سطوح متفاوت آن اعم از دستگاه¬های دولتی، احزاب مخالف، روحانیت و گروه¬های مردمی، دلایل این مخالفت¬ها و عملکرد آنان در این قلمرو، سوی دیگر این پژوهش خواهد بود. یافته¬های پژوهش نشان می¬دهد اغلب سازمان¬ها و احزاب چپ فعال در سطح ملی، در مشهد نیز فعال بوده¬اند. حزب توده، سازمان چریک¬های فدایی خلق و انشعاب¬هایش، سازمان مجاهدین خلق، پیکار در راه آزادی طبقه کارگر، راه کارگر، اتحادیه کمونیست¬ها، آرمان مستضعفین، خداپرستان سوسیالیست و مانند آن در این زمره بودند. رویکرد اصلی این گروه¬های چپ¬کرا، وابستگی شدید به مواضع و دستورات مرکزیت¬های متبوعشان است. شاخه¬های مشهد این گروه¬ها به تمامه همگام با مرکزیت خود اندیشیده و عمل می¬کرده اند. در مقابل، عملکرد مخالفان آنان نیز با عملکرد هسته¬ها و مراکز فرماندهی-شان هماهنگی داشت. دستگاه¬های دولتی طبق دستور مرکز با آنان مقابله می¬کردند. احزاب مخالف نیز در قالب مواضع مرکزیت مستقر در تهران واکنش نشان می¬دادند و روحانیت نیز اگرچه فاقد تشکیلات به معنای مرسوم حزبی آن بود، اما به لحاظ محتوی، با یک نگرش تقریبا واحد در جبهه مخالفان فعالیت می-کردند. چالش¬های چپ برای دین و دین¬مداران محور این نگرش بود. در این پژوهش کوشش شده بر پایه روش تاریخی و با تکیه بر مستندات آرشیوی، کتابخانه¬ای و شفاهی، به بررسی حیات سازمان¬های چپ¬گرا و در مشهد طی سال¬های 1320 تا1360 پرداخته شود. کلیدواژه ها: مشهد، حزب توده، سازمان مجاهدین خلق، چریک¬های فدایی خلق، گروه¬های مردمی، روحانیت، دستگاه¬های دولتی
چکیده: به منظور مقايسه توانايي مدل هاي شبکه عصبي مصنوعي با رگرسيون لجستيک در پيش بيني حضور علف هاي هرز، آزمايشي در 33 مزرعه نخود ديم استان کردستان در سال زراعي 92-1391 انجام شد. براي اين منظور، اطلاعات اقليمي و خاکي به عنوان متغيرهاي مستقل و حضور و عدم حضور علف هاي هرز غالب به عنوان متغيرهاي وابسته در مدل هاي رگرسيون لجستيک و شبکه عصبي مصنوعي استفاده شدند. در اين تحقيق از شبکه پرسپترون چندلايه با نه نرون در لايه ورودي، يک و دو لايه پنهان با تعداد نرون مختلف و دو نرون در لايه خروجي استفاه شد. علف هرز بي تي راخ (Galium aparine L. ) و پيچک صحرايي (Convolvulus arvensis L. ) با بيشترين شاخص فراواني، علف هاي هرز غالب مزارع نخود بودند. نتايج نشاه داد که رگرسيون لجستيک نتوانست بين متغيرهاي مستقل و حضور علف هرز بي تي راخ معادله اي را برازش دهد. در حالي که شبکه عصبي مصنوعي قادر بود براي هر دو علف هرز بي تي راخ و پيچک صحرايي در هر دو مرحله نمونه برداري، مدل مناسبي را برازش دهد. بطور کلي شبکه هاي عصبي مصنوعي با کارايي بالا در مقايسه با روش رگرسيون لجستيک، براي پيش بيني حضور علف هاي-هرز در مزارع نخود ديم استان کردستان، مناسب تر بوده و کاربرد آن براي اين منظور قابل توصيه مي باشد. |